سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کوچه ی نسیم

 

به نام خدا

غزلی که تقدیم می کنم اولین غزل جدی من و یادگاری دوران دانش آموزی است. فکر می کنم در اسفند ماه 1381 سروده شد و اولین بار آن را در شلمچه در جمع دانش آموزان و فرهنگیان شاعر سراسر کشور خواندم که با توجه به سن و سال من بسیار مورد توجه قرار گرفت.

البته این غزل خیلی معروف شد و در برخی جاها شهرتش از شاعر نیز پیشی گرفته است. به امید اینکه شهیدان گمنام ایران اسلامی عنایتی به این غزل داشته باشند:

بیسیم

حاجی تمام گشته مهماتمان،تمام

ما مانده ایم و چند تن نیمه جان،تمام


ما مانده ایم و غربت تلخی از ابتدا

تا انتهای وحشت آخر زمان،تمام


خرچنگ ها محاصره را تنگ کرده اند

اما امید ماست خدا بی گمان،تمام


حاجی خدا کند که بفهمی چه دیده ام

از پشت زخم های دل آسمان،تمام


اینجا هنوز اول خط شروع ماست

پایان انتظار به خون خفته مان،تمام


فرصت گذشته است مرا هم حلال کن

شاید شکسته شیشه عمر جهان،تمام


تنها صدای خش خش بیسیم بود و بس

تنها صدای اشهد یک نوجوان،تمام


ده سال بعد کار تفحص نتیجه داد

بیسیم تکه تکه و یک استخوان،تمام


حالا کنار تربت حاجی نوشته اند:

گمنام، عشق ما و خدا بیکران،تمام


محمدصادق خدایی – فروردین1381

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 91/8/11ساعت 7:9 عصر توسط محمدصادق خدایی نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin